قرآن و تفاسیر گوناگون

تهیه کننده : احمدرضا داودی
منبع : راسخون

در بین سخنان و کلماتی که می خوانیم ویا می شنویم ،منظور و مقصود متکلم گاهی صریح و آشکار است.مانند «جمله هوا سرد است.».فهم ما از این جمله یک سان است و با گذشت زمان تفاوتی نمی کند.اما فهم ما از این بیت مولانا که می گوید:«خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش بنماندهیچش الا هوس قمار دیگر. »یک سان نیست .آن وقت که شرحی از آن نخوانده ایم نسبت به زمانی که شرحی را خوانده ایم بسیار متفاوت است. از طرف دیگر افراد گوناگون هر کدام برداشت ویژه ی از این کلام دارند.
كتابهاي مقدس خصوصاً قرآن نيز احتمالات گوناگون را پذيرا مي باشد. در قرآن کلام خدا گاهي به صراحت بيان شده است.وگاهی اینگونه نیست و برداشت های گوناگون را به ذهن های گوناگون می تاباند.قرآن سرشار از شيوه هاي معاني بيان و تكنيك هاي بلاغتي مانند تشبيه ، استعاره، كنايه و نظاير آن است . و این امر موجب این شده که قرآن اين ويژگي برجسته را داشته باشد كه تفسيرهاي گوناگوني از آيات آن بر خیزد. و احتمالات گوناگون در مورد آيات آن وجود داشته باشد. و به همین جهت است که كسي نمي تواند ادعا کند كه پي به عمق مطلب برده است. قرآن داراي مفاهيم و معارف بلند و متعالي است كه هر كس به اندازه توان و سعه وجودی اش می تواند از این چشمه جوشان معرفت بهره مند شود.
یکی از دلایل ماندگاری و جاودانگی قرآن که موجب شده در هر زماني گوشه اي از تلألو و درخشش آن كتاب آسماني براي مردم جلوه نماید همین امر است.البته نباید فراموش کرد که چون کلام پروردگار و آفریننده جهانیان است هرچه به تجربه هاي بشر افزوده می شود و عقل او رشد می کند می تواند زواياي دیگری از آن را بكاود.
البته باید به این نکته توجه داشت که برای برداشت از قرآن می بایست هميشه قرينه هاي لفظي و حالي در نظر گرفته شود. چون ناديده گرفتن آنها موجب برداشت هاي سطحي و گاهي خطا مي شود.و موارد این چنینی قابل قبول نیست.برداشت هایی که با عقل و یا با ضروري دين ناسازگار باشد را نمی توان به قرآن نسبت داد.چون حجيت عقل ذاتي است. و ضروري دين با دليل محكم ثابت شده است و یک برداشت سطحی نمی تواند با تکیه گاههای محکم رو در رو شود.برای تبیین مطلب به داستان تاریخی زیر توجه کنیم .
در عصر امام حسن عسگري (علیه السلام) فرد دانشمندي به نام اسحاق كندي زندگي مي كرد .او تصميم گرفت آياتي كه به نظرش با همديگر تناقض دارند را در كتابي گرد هم بياورد، و آن را در دسترس مسلمانان قرار دهد.امام براي اينكه او را متوجه خطايش کنند با يكي از شاگردان او ارتباط برقرار نمود. و از او خواست كه به استادش نزديك شود و از او بپرسد:آيا ممكن است گوينده ي از كلامش مقصودي داشته باشد و شنونده آن سخن ، آن مقصود را نيابد؟
شاگرد پس از گذشت مدتی اين پرسش را نزد استاد طرح نمود. محّمد بن اسحاق از همين اشاره كوچك سخت به فكر فرو رفت و از شاگردش پرسيد چه كسي اين پرسش را به تو آموخته است ؟ او گفت : امام حسن عسگري (علیه السلام) ، پس از آن محّمدبن اسحاق تمام صفحه هايي را كه در اين زمينه نوشته بود را سوزاند.او از طريق امام توجه پیدا کرد که ممکن است نازل کننده قرآن معنايي غير از آنچه اوفهميده است، را اراده کرده باشد.

پی نوشت ها :

1 - محمد باقر مجلسی،بحارالانوار،لبنان،موسسه الوفاء،1404ق،ج10،ص393.